گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 328 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
شراب تلخ
شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسواییست
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشاییست
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهاییست
کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغهای دریاییست
فاضل نظری
برچسبها:
فاضل نظری ,
شراب تلخ ,
وقت شیدایی ,
شعر عاشقانه ,
دلتنگی ,
بیم رسوایی ,
رسوایی ,
غم ,
حسن ,
عیب ,
زخم زبان ,
خون بها ,
زخم ,
زبان ,
خون ,
بهای زیبایی ,
خیال تماشا ,
آبشار ,
کویر ,
فصل مشترک ,
عشق ,
عقل ,
تنهایی ,
مرغ های دریایی ,
مرغ دریایی ,
مرغ ,
دریا ,
دریایی ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 16 مرداد 1395 ساعت |
بازديد : 367 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخرهی کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن
زبرون کسی نیاید، چو به یاری تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه دیوسار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش، طلسم کار بشکن
بسرای تا که هستی، که سرودنست بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
محمدرضا شفیعی کدکنی
برچسبها:
شفیعی کدکنی ,
محمدرضا ,
حصار ,
نفسم گرفت ,
روزگار ,
شقایق ,
خون ,
ترنم ,
ترانه ,
صبح ,
لب ,
زخم ,
سپه ,
امشب ,
آفتاب ,
دژ ,
دیار ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 28 تير 1395 ساعت |
بازديد : 317 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
با درد عمیقت دل من
تو دیدی که مردم چه کردن
تو پیش غرورم نشستی
تو زخمای قلبم رو بستی
شکل رفتن این روزگار
منو تو گریه تنها نذار
منو از آدما پس بگیر
منو دست خودم نسپار
جز تو هیچکی مهربون نبود با هجوم این درد
زندگی منو از عشق من راحت جدا کرد
من هنوز همون درد دیروزم آدم همیشه
هیچکی مثل من عاشقت نبود عاشقت نمیشه
تو که میدونی دنیا
چه رسم تلخی داره
از هرچی که میترسی
اونو سرت میاره
صدا زدم دنیا رو
نفس کشیدم تو باد
هوای تو اینجا بود
منو نجاتم میداد
جز تو هیچکی مهربون نبود با هجوم این درد
زندگی منو از عشق من راحت جدا کرد
من هنوز همون درد دیروزم آدم همیشه
هیچکی مثل من عاشقت نبود عاشقت نمیشه
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 18 تير 1395 ساعت |
بازديد : 2689 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
امشب از دردی حکایت میکنم
از دل از ماندن شکایت میکنم
***
اه، از این روزگار بدسرشت
سرنوشتم را چه نازیبا نوشت
***
کاروانی از بهار اینجا گذشت
قسمت من حسرت و افسوس گشت
***
آسمانی از پرستو رفته است
روزهای پر هیاهو رفته است
***
زخمها برمن تبسم کردهاند
آرزوها راه را گم کردهاند
***
مرغ روحم با نشستن خو گرفت
ماند در کنج قفس تا بو گرفت
***
زخمها امشب فراموشم کنید
شعلههای مرگ خاموشم کنید
***
شب کنارم خیمه زد، اندوه ماند
آفتابم باز پشت کوه ماند
***
کاش امشب خندهها جان میگرفت
ماجرای درد پایان میگرفت
برچسبها:
درد ,
حکایت ,
دل ,
شکایت ,
آه ,
روزگار بد سرشت ,
سرنوشت ,
نا زیبا ,
زخم ,
تبسم ,
آرزو ,
مرغ ,
روح ,
کنج قفس ,
شعله ,
مرگ ,
خاموش ,
خنده ,
جان ,
کاروان ,
بهار ,
قسمت ,
حسرت ,
اندوه ,
افسوس ,
آسمان ,
پرستو ,
روزها ,
هیاهو ,
شب ,
خیمه ,
آفتاب ,
کوه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 5 آذر 1394 ساعت |
بازديد : 568 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
من که در تُنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟
دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم
چیستم؟! خاطره زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخنها دارم
با دلت حسرت هم صحبتیام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟
چیزی از عمر نمانده است، ولی میخواهم
خانهای را که فرو ریخته بر پا دارم
فاضل نظری
برچسبها:
فاضل نظری ,
غم دریا ,
تنگ ,
دل ,
شوق رهایی ,
زبان ,
تمنا ,
خاطره ,
زخم ,
فراموش شده ,
لب ,
سخن ها ,
حسرت ,
سنگ ,
خانه فرو ریخته ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 30 مرداد 1394 ساعت |
بازديد : 608 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
آمدهام كه سـر نهم عشـق تـو را به سـر بـرم
ور تـو بگوئيم كه ني، ني شكنـم شكـر بـرم
آمـدهام چو عقل و جان از همه ديدهها نهـان
تا سـوي جـان و ديدگان مشعلهي نظـر بـرم
آمـدهام كه ره زنـم بـر سـر گنـج شـه زنـم
آمـدهام كـه زر بــرم، زر نبــرم خبــر بـرم
گـر شكنـد دل مـرا جان بدهـم به دلشكـن
گـر ز سـرم كله بـرد، من زميان كمـر بـرم
اوست نشسته در نظـر، من به كجا نظر برم
اوست گرفته شهر دل من به كجا سفر برم
آنكه ز زخـم تيـر او كـوه شكاف ميكنـد
پيـش گشـاد تيـر او واي اگـر سپـر بـرم
آنکه ز تاب روی او نـور صفا به دل کشد
وانکه ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خيـال او همچـو خيـال گشتـهام
وز سـر رشك نـام او نـام رخ قمــر بـرم
اين غزلم جواب آن باده كه داشت پيش من
گفت بخور نميخوري پيش كسي دگر برم
مولوی
برچسبها:
مولوی ,
قمر ,
خیال ,
جوی ,
حسن ,
کوه ,
شکاف ,
سپر ,
سفر ,
زخم ,
تیر ,
شهر ,
کله ,
کمر ,
گنج ,
شه ,
نهان ,
مشعله ,
جان ,
نی ,
شکر ,
عشق ,
تک درخت ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|