گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 329 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
نـامـه
یک نامهام، بدون شروع و بدون نام
امروز هم مطابق معمول ناتمام
خوشكردهام كنارتو دل واكنم كمی
همسایهی همیشهی ناآشنا، سلام
از حال و روز خودكه بگویم، حكایتی است
بی صفحه زندگانی، بی روح و كم دوام
جویای حال از قلم افتادهها مباش
ایام خوش خیالی و بیحالیات، به كام
دردی دوا نمیكنــد از متن تشنهام
چیزی شبیه یک دل در حال انهدام
در پیشگاه روشن آیینه میزنم
جامی به افتخار تو با باد روی بام
باشد برای بعد اگر حرف دیگری است
تا قصهای دوباره از این دست، والسلام
ناصر حامدی
برچسبها:
ناصر حامدی ,
غزل ,
نامه ,
بدون نام ,
بی نام ,
دل ,
همسایه ,
جکایت ,
زندگانی ,
روح ,
قلم ,
از قلم افتاده ,
ایام ,
خوش خیالی ,
کام ,
درد ,
دوا ,
متن ,
تشنه ,
انهدام ,
آیینه ,
روشن ,
جام ,
افتخار ,
قصه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 18 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 309 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
غیر اندیشه تو در سر من چیزی نیست
این قدر تند نرو، محض خداوند بایست
لحظهای مکث کن وجان خودت راست بگو
مهربان قلب تو در دایرهی سلطهی کیست؟
تا که از دست تو راحت بشوم خواهم رفت
آخرین جملهاش این بود و به من مینگریست
ای تو که دغدغه هر شب و هر روز منی
میشود بیسر سبز تو مگر راحت زیست؟
تو نمیدانی از آغاز عطا کرده خدا
به دل اهل زمین صفر وبه چشمان تو بیست
تو چه دانی که همین مرد سراپا تقصیر
علت این همه افسردگی و دردش چیست!
خاطرت جمع که دست از تو نخواهم برداشت
گر چه این حرف برای تو کمی تکراریست
برچسبها:
حمدالله لطیفی ,
اندیشه ,
خدواند ,
مهربان ,
قلب ,
دایره ,
سلطه ,
دست ,
هرشب ,
زیست ,
زمین ,
مرد ,
افسردگی ,
چشمان ,
درد ,
خاطر ,
,
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 2
|
سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 738 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
مبادا ای طبیب بهر علاج درد من کوشی
که من درسایهی این ناخوشی حال خوشی دارم
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 10 مرداد 1395 ساعت |
بازديد : 449 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
درد دل با کوه گفتم، کوه لرزیدن گرفت
درددل با ابر گفتم، ابر باریدن گرفت
***
تا بر آوردم زدل آهی که آرامم کند
شعله زد آتش به دامن، مهر تابیدن گرفت
***
گفتمش ای آفتاب حسن، سوزانی مرا!
ناگهان طوفان شد و عمر را خاکستر گرفت
برچسبها:
درد ,
دل ,
آفتاب ,
مهر ,
خاکستر ,
طوفان ,
ابر ,
کوه ,
لرزش ,
بارش ,
تابش ,
شعله ,
شعر ,
,
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
|
جمعه 8 مرداد 1395 ساعت |
بازديد : 354 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
وقتی که تنهایی
هیچکی به یادت نیست
میمیری از دردات
هیچکی پناهت نیست
***
وقتی که تنهایی
تنها میان شب
با بغض همسازی
با اظطراب و تب
***
دنیا همش غصه است
پوچی و بیماری
از درد می نالی
تا صبح بیداری
برچسبها:
تنهایی ,
شب ,
غصه ,
پناه ,
درد ,
صبح ,
بیماری ,
تب ,
اضطراب ,
شعر ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 18 تير 1395 ساعت |
بازديد : 2689 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
امشب از دردی حکایت میکنم
از دل از ماندن شکایت میکنم
***
اه، از این روزگار بدسرشت
سرنوشتم را چه نازیبا نوشت
***
کاروانی از بهار اینجا گذشت
قسمت من حسرت و افسوس گشت
***
آسمانی از پرستو رفته است
روزهای پر هیاهو رفته است
***
زخمها برمن تبسم کردهاند
آرزوها راه را گم کردهاند
***
مرغ روحم با نشستن خو گرفت
ماند در کنج قفس تا بو گرفت
***
زخمها امشب فراموشم کنید
شعلههای مرگ خاموشم کنید
***
شب کنارم خیمه زد، اندوه ماند
آفتابم باز پشت کوه ماند
***
کاش امشب خندهها جان میگرفت
ماجرای درد پایان میگرفت
برچسبها:
درد ,
حکایت ,
دل ,
شکایت ,
آه ,
روزگار بد سرشت ,
سرنوشت ,
نا زیبا ,
زخم ,
تبسم ,
آرزو ,
مرغ ,
روح ,
کنج قفس ,
شعله ,
مرگ ,
خاموش ,
خنده ,
جان ,
کاروان ,
بهار ,
قسمت ,
حسرت ,
اندوه ,
افسوس ,
آسمان ,
پرستو ,
روزها ,
هیاهو ,
شب ,
خیمه ,
آفتاب ,
کوه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|