گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 274 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بیگنه روی بر آسمان مکن
باده خاص خوردهای نقل خلاص خوردهای
بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو
خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی
بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
من همگی تراستم مست می وفاستم
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن
ای دل پاره پارهام دیدن او است چارهام
او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو
گر نه سماع بارهای دست به نای جان مکن
نفخ نفخت کردهای در همه دردمیدهای
چون دم توست جان نی بینی ما فغان مکن
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن
هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو
کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن
شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا
گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن
باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو
باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن
باده عام از برون باده عارف از درون
بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
از تبریز شمس دین میرسدم چو ماه نو
چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن
مولانا
برچسبها:
مولوی ,
مولانا ,
دوش ,
دلا ,
شمس تبریزی ,
چراغ ,
ماه نو ,
باده ,
عارف ,
بوی دهان ,
زبان ,
عقیق ,
مات ,
دایه ,
مادر ,
ناشتا ,
سبو ,
بامداد ,
ناله ,
کار دلم ,
جان ,
کارد به اشتخوان ,
استخوان ,
کارد ,
نفخ ,
نوا ,
سماع ,
دل پاره ,
چاره ,
تیر ,
کمان ,
وفا ,
شراب ,
بار ,
روز الست ,
لامکان ,
خواجه ,
بندگی ,
خربزه ,
باده خاص ,
خمشان ,
بی گناه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 19 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 466 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آن چه مرا گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من، نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بُوَد
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه میدانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
قدر استاد نکو دانستن
حیف! استاد به من یاد نداد
گر بِمُردَست، روانش پر نور
ور بُوَد زنده خدا یارش باد
ایرج میرزا
برچسبها:
ایرج میرزا ,
استاد ,
یاد ,
آموخت ,
نان ,
مادر ,
پدر ,
تربیت ,
نادان ,
آزاد ,
اصل ,
قدر ,
نور ,
خدا ,
یار ,
نکو ,
قدر ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 10 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 261 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
چه کم طالع بدی که مادرت مرد
تو را دادند به دایه ، دایه هم مرد
تو را دادند ز شیر بز قناعت
ز اقبالت بز و بزغاله هم مرد!
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 10 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 352 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
شعر طنز خر عاشق
خری آمد به سـوی مـادر خویـش بگفـت مـادر چـرا رنـجـمدهـی بیـش
بـرو امشب بـرایـم خـواستگـاری اگـر تــو بــچـهات را دوســـتداری
خـر مــادر بگفتـا ای پسـر جـان تـو را مــن دوسـتدارم بهتـر از جان
ز بین این همه خـرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشـگل
خـرک از شـادمـانـی جفتکـی زد کـمـی عــرعــر نـمـود و پشتـکـی زد
بگفت مــادر بـه قـربـان نگاهـت بـه قــربــان دو چـشـمــان سیـاهـت
خـر همسایـه را عاشـق شـدم من بــه زیـبــایــی نـبـاشــد مـثـل او زن
بـگفت مادر بـرو پالان به تن کن بــرو اکـنـون بـزرگـان را خـبـر کـن
بــه آداب و رســـومـات زمـانــه شـدنـد داخــل بـه رســم عـاقــلانــه
دو تـا پـالان خریدند پـای عقدش بـه افـســار طـــلا بــا پــول نـقــدش
خریـداری نـمودنـد یک طـویـلـه همـانطـوری که رسـم است در قبیـله
خـران عـرعـرکنان شـادی نمودند به یـونجـه کـام خود شیـریـن نمـودنـد
بـه امـیـد خــوشـی و شــادمانـــی بـــرای ایــن دو خـــر در زنـدگـانـــی
برچسبها:
شعر طنز ,
خر عاشق ,
خواستگاری ,
الاغ ,
رسم ,
عقد ,
پالان ,
یونجه ,
طلا ,
طویله ,
افسار ,
آداب ,
مادر ,
خوشگل ,
همسایه ,
عرعر ,
بزرگان ,
پول ,
نقد ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 5 آذر 1394 ساعت |
بازديد : 624 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب میماند
هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
" منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرده خداوندش را "
کاظم بهمنی
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 619 |
نويسنده :
ارشیا
| ( نظرات )
|
مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که
تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد
و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است،
مادرم تو را عاشقانه دوست دارم
و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|