گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 277 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
پلنگ سنگی دروازههای بسته شهرم
مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم
تفاوتهای ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنهای من تلخی زهرم
مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم
یکی از سنگهای کوچک افتاده در نهرم
کسی را که برنجاند تو را، هرگز نمیبخشم
تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم
تو آهوی رهای دشتهای سبزی اما من
پلنگ سنگی دروازههای بسته شهرم
فاضل نظری
برچسبها:
ماهی ,
عاشق ,
پلنگ سنگی ,
آهو ,
دشت ,
قهر ,
آشتی ,
نهر ,
ماهی عاشق ,
فاضل نظری ,
شعر عاشقانه ,
رمانتیک ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 214 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بیتو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی با خبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذارگفتگو به زبان هنر شود
فاضل نظری
برچسبها:
فاضل نظری ,
شود ,
فردا ,
رنج ,
فراق ,
سزا ,
امید وصال ,
راز ,
زخم دلخراش ,
موسیقی ,
سکوت ,
لب ,
خون دل ,
شعر عاشقانه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 280 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
حال من خوب است اما با تو بهتر میشوم
آخ تا میبینمت یک جور دیگر میشوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل میکند
یاسم و باران که میبارد معطر میشوم
در لباس آبی از من بیشتر دل میبری
آسمان وقتی که میپوشی کبوتر میشوم
آنقدرها مرد هستم تا بمانم پای تو
میتوانم مایهی گهگاه دلگرمی شوم
میل، میل توست اما بیتو باور کن که من
در هجوم بادهای سرد پرپر میشوم
مهدی فرجی
برچسبها:
مهدی فرجی ,
لباس آبی ,
دل ,
هجوم ,
بادهای سرد ,
پرپر ,
شعر عاشقانه ,
آسمان ,
کبوتر ,
باران ,
یاس ,
معطر ,
حس شعر ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 333 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
نـامـه
یک نامهام، بدون شروع و بدون نام
امروز هم مطابق معمول ناتمام
خوشكردهام كنارتو دل واكنم كمی
همسایهی همیشهی ناآشنا، سلام
از حال و روز خودكه بگویم، حكایتی است
بی صفحه زندگانی، بی روح و كم دوام
جویای حال از قلم افتادهها مباش
ایام خوش خیالی و بیحالیات، به كام
دردی دوا نمیكنــد از متن تشنهام
چیزی شبیه یک دل در حال انهدام
در پیشگاه روشن آیینه میزنم
جامی به افتخار تو با باد روی بام
باشد برای بعد اگر حرف دیگری است
تا قصهای دوباره از این دست، والسلام
ناصر حامدی
برچسبها:
ناصر حامدی ,
غزل ,
نامه ,
بدون نام ,
بی نام ,
دل ,
همسایه ,
جکایت ,
زندگانی ,
روح ,
قلم ,
از قلم افتاده ,
ایام ,
خوش خیالی ,
کام ,
درد ,
دوا ,
متن ,
تشنه ,
انهدام ,
آیینه ,
روشن ,
جام ,
افتخار ,
قصه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 269 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران را
هوای تنگ غروب و شب خیابان را
اگر چه پنجرهها را گرفتهای از من
نگیر خلوت گنجشکهای ایوان را
بهار، بیتو در این خانه گل نخواهد داد
هوای عطر تو دیوانه کرده گلدان را
بیا که تابستان، با تو سمت و سو بدهد
نگاه شعله ور آفتابگردان را
تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد
و بیپرندگی عصرهای آبان را
سرم به یاد تو گرم است زیر بال خودم
اگر به خانهام آوردهای زمستان را
بریز، چارهی این عشق، قهوهی قجریست
که چشمهای تو پر کردهاند فنجان را
اصغر معاذی
برچسبها:
اصغر معاذی ,
معاذی ,
قهوه قجری ,
قهوه ,
عشق ,
چشم ,
فنجان ,
خانه ,
زمستان ,
پرنده ,
عصر ,
آبان ,
بال ,
گرم ,
غم پاییز ,
پاییز ,
شعله ,
آفتابگردان ,
عطر ,
دیوانه ,
گلدان ,
بهار ,
خلوت ,
گنجشک ,
پنجره ,
تنگ غروب ,
هوای تنگ غروب ,
غروب ,
شب خیابان ,
خیابان ,
شب ,
دل دیوانه ,
ابر و باران ,
ابر ,
باران ,
شعر ,
شعر عاشقانه ,
تابستان ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 486 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصهی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشورگشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو میگشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمیدادی به من
آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است
فاضل نظری
برچسبها:
مرگ در قاموس ما ,
فاضل نظری ,
آرزوی وصل ,
بیم جدایی ,
زلف ,
دیدار ,
دلبری ,
دلربایی ,
عقل ,
معاش ,
معنای عشق ,
مهر ,
ترحم ,
قصه ,
فرهاد ,
کشورگشایی ,
قفس ,
با دوست مردن ,
رهایی ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 300 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
برگ پاييز
برگ پاييز شدي ريختنت را ديدم
روي دستان ملائك بدنت را ديدم
تو كه رفتي به خدا، داغ به قلبم دادي
آيه الكرسيِ روي كفنت را ديدم
مثل چوپان غريب وطن مادريام
پشت وزن غزلم ني زدنت را ديدم
بي تو اينجا همهي آينهها تب دارند
من خودم مُهر سكوت دهنت را ديدم
ميروي و به خدا ميسپري شعرم را
بارش درد ز چشمان ترت را ديدم
رفتي اما دل من باور اين داغ نداشت
تا كه اعلاميهي پر زدنت را ديدم
بوي پيراهن تو قافله سالارم شد
مثل يعقوب شدم گم شدنت را ديدم
به خدا پاكي تو در نظرم ثابت شد
تا كه آن زخم سر پيرهنت را ديدم
از تو پنهان كه نشد قافيه كم آوردم
با سماع غزلم سوختنت را ديدم
برچسبها:
شعر دلتنگی ,
شعر جدایی ,
شعر فراق ,
برگ پاییز ,
یعقوب ,
بوی پیراهن ,
قافله سالار ,
داغ ,
کفن ,
اعلامیه ,
قلب ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 426 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی
و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
امید از بخت میدارم بقای عمر چندانی
کز ابر لطف بازآید به خاک تشنه بارانی
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
مگر لیلی نمیداند که بیدیــدار میمونش
فراخای جهان تنگست بر مجنون چو زندانی
دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم
ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی
نه در زلف پریشانت من تنها گرفتارم
که دل دربند او دارد به هر مویی پریشانی
چه فتنهست این که در چشمت به غارت میبرد دلها
تویی در عهد ما گر هست در شیراز فتانی
نشاید خون سعدی را به باطل ریختن حقا
بیا سهلست اگر داری به خط خواجه فرمانی
زمان رفته بازآید ولیکن صبر میباید
که مستخلص نمیگردد بهاری بی زمستانی
سعدی
برچسبها:
قربانی ,
قربان ,
سعدی ,
غزلیات ,
غزل ,
عاشق و معشوق ,
بیابان ,
درخت ارغوان ,
مغیلان ,
فتنه ,
دل ,
دربند ,
غارت ,
عاشقانه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 252 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
سعدی
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 271 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
برچسبها:
آتش عشق ,
مرگ ,
دل ,
یار ,
دیده ,
سال ,
مهر ,
دفتر ,
عمر ,
ایام ,
ورق ,
بار غم ,
خیال ,
قامت ,
قمار ,
تهی ,
عاشق ,
بازنده ,
هنوز ,
خاکستر ,
سرکش ,
سوزنده ,
گور ,
عیان ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 256 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
فال قهوه
یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالیام
آرام وسرد گفت:که در طالع شما.....
قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست
گفتم بگو مسافر من میرسد؟ و یا.....
با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد!
گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظهها
آخر شروع کرد به تفسیر فال من...
با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیا
اینجا فقط دو خط موازی نشسته است
یعنی دو فرد دلشدهی تا ابد جدا
انگار بیامان به سرم ضربه میزدند
یعنی که هیچ وقت نمیآید او خدا؟
گفتم درست نیست، از اول نگاه کن
فریاد زد: بفهم رها کرده او تو را
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 20 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 350 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمندهام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیالی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
برچسبها:
آسمان زیبا ,
امشب ,
دلم گرفته ,
رسوا ,
عرق ,
مستی ,
هویدا ,
خدایا ,
خون ,
دل شکسته ,
مولا ,
خون دل ,
متین ,
چشم ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
|
|
|
|